عسل عشق ماعسل عشق ما، تا این لحظه: 10 سال و 2 ماه و 17 روز سن داره

عسل ؛ دنیای مامان

دهمین ماه با هم بودنمان مبارک

گل دختری ماهگیت مبااااارک   نازکم یک ماه دیگه هم گذشت و رقم ماه های تولدت به ده رسید. روز به روز فضای خانه را با شیطنت ها و خنده هایت گرم تر می کنی.در حال انجام هر کاری که باشیم به نحوی حواسمونو به خودت جلب می کنی. 5 آذر ماه بود که برای اولین بار شروع به چهار دست و پا کردن کری و بدون ترس دست های کوچولوتو برداشتیو چهاردست و پا کردی.از همون روز از هرجایی می گیریو بلند می شی اولا خیلی برات سخت بود ولی الان اصلا نمی شه نشوندت جاییو حسابی خطرناک شدی.تمام روز باید دنبالت باشم که مبادا خدای نکرده بیفتی و دردت بگیره.بعضی وقتها جاهایی می ری که گیر می کنیو گریه ات در میاد یا از چیزهایی می گیری که تکون می خورن و میفت...
24 آذر 1393

پاییز

روزهای گرم تابستان به سرعت نور سپری شدند و نوبت روزهای شاد و دلنشین پاییز شد ،عروسکم این روزها هوای ناب پاییز هم در مقابل دلبری های تو کم می آورد ، دخترک برفی من آنقدر روزهایم با تو زیباست که گاهی فراموش می کنم چون گذشته عاشقانه به آسمان و کوه و باران پاییزی بنگرم ، آنقدر در مقابل دیدگانم برایم لحظات عاشقانه خلق می کنی که دیگر هوای دونفره و عاشقانه پاییز برایم عادی شده است. زییاترینم در این آخرین روزهای پاییزی از خدای برگهای پاییز می خواهم که هیچ وقت هوای دلت پاییزی نباشد . به دیدن تحمل آخرین برگ پاییزی نشسته ام و در دل آرزوی بارش اولین برف زمستان را دارم و آرزو می کنم که همیشه غمها و ناراحتی هایت همچون برگ های زرد شده از دلت فرو ری...
13 آذر 1393
1